نشست مجازی درآمدی بر تاریخ شرق شناسی در ایران از سوی کارگروه تاریخ انجمن ایران شناسی، در تاریخ بیست و چهارم مهر برگزار شد .گزارشی از این نشست در پی می آید.
در ابتدای این نشست، داریوش رحمانیان در پاسخ به نخستین پرسش دبیر نشست مبنی بر اینکه مفهوم شرق شناسی چیست گفت که بسیاری از مفاهیم وارد شده به فرهنگ و زبان ایرانیان مخصوص غرب است و فهم روند تاریخی شکل گیری آن مفاهیم در غرب و چگونگی ورود آنان به درون فرهنگ ایرانی و فراز و فرودی که طی می کنند باید موردتوجه قرار گیرد. وی واژه شرق شناسی را مفهومی با پیشینه بلند در اروپا دانست که در طول هزاران سال تولید شده است و ناظر بر جدایی جهان شرق از جهان غرب است؛ او گفت که مفهوم شرق شناسی صرفاً ناظر بر جغرافیای شرق نیست بلکه کل جهان فرهنگی و فکری شرق را شامل می شود و به عنوان قلمرو و حوزه فرهنگی که به عنوان “دیگری غربی” معرفی می شود تعریف می گردد؛ به دیگر معنا در واقع تعریف جهان شرق از دید یک غربی است.
رحمانیان همچنین مفهوم شرق شناسی را متناقض نما معرفی کرد؛ بدین معنا که ایسم پایانی این مفهوم در زبان انگلیسی که عموماً به گرایش به مکاتب و ایدئولوژی ها اطلاق می گردد و ناظر بر اصل بودن آن ایدئولوژی و رد دیگر ایده هاست، در تضاد با هدف این جریان که صرفاً سوژه علمی قرار دادن شرق از بیرون از آن است و گاهاً منجر به تحقیر یا کوبیدن آن می شود، است. رحمانیان ایده شرق شناسی را مؤید ایدئولوژی استعمار دانست زیرا که غرب را عامل و حامل تمام ارزش های انسانی همچون آزادی و حقوق بشر معرفی می کند اما استبداد را یک صفت شرقی قلمداد می کند بنابراین استعمار شرق را برای آزاد ساختن مردمان آن از چنگال استبداد، عقب ماندگی و بدبختی توجیه می کند. او یادآور شد که این کلان روایت ها و نظریات کلی به نوعی متافیزیک، فرازمانی و فراتاریخی هستند و شرایط و زمانه های مختلف در آنان تغییری ایجاد نمی کند و این در حالیست که به سبب تاریخ مند بودن هستی انسان، فکر و علم برآمده از آن ثابت نیست.
اسماعیل مطلوب کاری، دبیر نشست، دومین پرسش خویش از داریوش رحمانیان را به ضد شرق شناسانی همچون ذبیح بهروز و احمد کسروی اختصاص داد و پرسید که علت و نوع واکنش این ضد شرق شناسان چه بوده است؟
داریوش رحمانیان در پاسخ به این پرسش ابتدا ذکر کرد که همانگونه که شرق شناسی طیفی یگانه نیست و نباید از آن کلان روایت بسازیم و همه را وابسته و جاسوس و گماشته غرب بیانگاریم، نمی توانیم و نباید ضد شرق شناسی را نیز یک کاسه و تک روایتی کنیم زیرا جریان رویارویی با شرق شناسی اشکال گوناگون داشته است؛ به طور مثال همین ذبیح بهروز و احمد کسروی دو گونه متفاوت بودند.
او در ادامه با بیان اینکه روش های علمی به کار گرفته شده توسط شرق شناسان بسیار مفید و کاربردی برای ایرانیان بوده است، خاطر نشان ساخت که مخالفت اصلی، با نگرش شرق شناسان است نه با روش آنان؛ وی گفت که این مخالفت به خاطر ذهنیت سازی، کلان روایت سازی، ایسم و ایدئولوژی بودن آن جریان است که می خواهد رأی خویش را بر همه تحمیل کند.
رحمانیان همچنین گفت این جریان مبتنی بر یک نگرش دوگانه انگار به نام شرق و غرب است و این روایت را به ذهن ها تحمیل می کند که گویی غرب و شرق ذاتاً دو هستی جداگانه هستند که از ازل متفاوت زاده شدند و گویی یک شرق یک تکه و غرب یک تکه داریم و فراموش می شود که غرب و شرق اساساً دو مفهوم و دو واژه هستند که به شکل تاریخ مند پدیدار شده اند و دارای هستی ذاتی نیستند و موقتی و حادث هستند.
استاد دانشگاه تهران در ادامه گفت که در جریان ضد شرق شناسی در ایران، رویکردها خیلی احساسی و رمانتیک بوده است به جز برخی استثنائات و این جریان پیوند خورده است به تفکر بازگشت به اصالت خویش و گفتمان مبارزه با امپریالیزم غربی که بسترهای رویش آن بوده است. وی گفت در این جریان همان آفت هایی که در ذهنیت دوگانه انگار شرق شناسی وجود دارد، یافت می شود که به برتری شرق بر غرب معتقد است. رحمانیان همچنین گفت که بخشی از جریان جهانی ضد شرق شناسی با گفتمان های روشنفکری غرب ستیزی، جریان چپ و فعالان سیاسی آن پیوند خورده است و آکادمیک و علمی نبوده و غرب و نمایندگان غرب در شرق را شیطان معرفی کرده است. رحمانیان همچنین گفت که شرق شناسی بومی را از حیث نگرشی و بینشی مورد انتقاد قرار می دهد؛ زیرا این جریان نیز همچون شرق شناسی به دو هستی جدای غرب و شرق از یک دیگر به صوت ذاتی اعتقاد دارد؛ وی گفت که جریان شرق شناسی بومی، ذهن و زبان شرق شناسی را برای توصیف تاریخ خویش به خدمت می گیرد که البته شاید ناخود آگاه نیز باشد. وی همچنین یادآور شد که نقدش صرفاً بر اندیشمندان ایرانی نیست و متفکرین غربی همچون مارکس و هگل را نیز اسیر شرق شناسی می داند. رحمانیان در ادامه پس از توضیح اینکه روایت ها همیشه در حقیقت ضمن اینکه روایت یک واقعیت هستند خود نیز یک واقعیت هستند و رواج آنان به مثابه درستی آنان نیست، هستی جداگانه غرب و شرق را در حال حاضر فرویخته یا در حال فروریختن قلمداد کرد؛ زیرا که جریان نیرومند جهانی گرایی و عصر اینترنت و شبکه های اجتماعی و حجم عظیم مهاجرت و مسافرت، خلوص و بستگی جوامع قرن نوزدهمی که بستری برای تولید این نظریات هستند را در هم شکسته است.
داریوش رحمانیان در انتهای این نشست در پاسخ به پرسش در مورد دوره بندی کرونولوژیک شرق شناسی، یکی از مشکلات در تاریخ که مورخ را گرفتار کار ایدئولوژیک می کند، فریب نظریات عنوان کرد. وی گفت زمانه، عهد و عصر از مفاهیم بسیار مهم است اما در واقع دوره بندی تاریخی ابزار کار مورخ است و خودش یک واقعیت نیست و نباید به واقعیت تحمیل بشود. وی گفت هر جا که مورخ اسیر تعمیم های نادرست بشود اثر وی گاهاً تبدیل به بیانیه های مبارزات سیاسی می شود. او دوره بندی برای شرق شناسی را روشنگرانه دانست و گفت که می توان جریان شرق شناسی را که از قرن هجدهم آغاز شده است به دوره های پیشاتاریخ شرق شناسی، پیش از انقلاب صنعتی، قرن هجدهم، نوزدهم در اشکال مختلف و قرن بیستم تاکنون تقسیم کرد.
رحمانیان همچنین در مورد دوره بندی های تاریخی ایران نیز گفت که این دوره بندی ها نیازهای مورخان در پژوهش های گوناگون را مرتفع نمی کند؛ زیرا بیشتر، خصلت روایت نگارانه و کرونولوژیک داشته و برای تاریخ سیاسی و مذهبی کارکرد دارد و به طور مثال نه تنها برای پژوهش در مورد تاریخ اقتصادی کمکی نمی کند بلکه گمراه کننده نیز هست؛ برای نمونه تاریخ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی عصر باستان ما تا حدودی تا عصر سلجوقیان ادامه می یابد در حالیکه در دوره بندی معروف تاریخ ایران بدین موضوع اهمیتی داده نشده است.
گزارش از حسین منوچهری
گروه گزارش