اگر به صفحه فیس بوک نصرت الله وحدت مراجعه کنید ،آخرین مطلبی که ایشان در آنجا گذاشته اند چنین است :”بهمن خان مفید هم در گذشت، یادش گرامی روحش شاد”.البته تا همین دیروز هم می توانستید پیامی بگذارید و احتمالاایشان (آقای وحدت) پاسخ آن را می داد . اما امروز اکثر صفحات مجازی پر شده است ازاین خبر که” نصرت الله خان وحدت هم درگذشت، یادش گرامی روحش شاد!”به این ترتیب متوجه می شویم که باید از فرصتهای زندگی به بهترین نحو استفاده کرد.
از فاصله چند ماه قبل تا امروز با سرعت گذشت .چنانکه از سال 1304 تا مهر 1399 نیز بر وحدت با سرعت گذشت. اما او چنان کارنامه پر و پیمانی از خود باقی گذاشته است که فقط می توان او را تحسین کرد زیرا درمدت عمری که سریع میگذرد،توانسته بود از سال 1322 تا سال 1357 که در عرصه تئاتر و سینما فعالیت میکرد ، 42 فیلم به عنوان ،کارگردان-بازیگر و بازیگر از خود بر جای بگذارد.نکته مهم آن است که تمامی این فیلمها برای خنداندن مردم،یعنی سخت ترین کارها ،ساخته شده است.هم چنین وحدت پیش از حضوردر جلوی دوربین، در تئاتر حضور داشت و بیش از 120 نمایش اجرا کرده بود .او از دهه 30 تا 40 هرهفته با اجرای نمایشهای جذاب و دیدنی دل مردم را شاد میکرد.
او در گفتگویی در سال 1395 در مورد ورودش به سینما می گوید: در زمان نوجوانی ما ،سرگرمی بیشتر مردم سینما رفتن بود. من هم در کودکی با پدرم به سینما می رفتم و همیشه محو نور آپارات می شدم که روی صحنه رو به ور می افتاد. یادم هست فیلم که تمام می شد فکر می کردم بازیگران آن در آپاراتخانه هستند. یک بار که داخل آپاراتخانه سرک کشیدم، پدرم گفت، دنبال چه می گردی؟ پرسیدم آن همه بازیگر کجا رفتند که می خندید. گفت بزرگ که شدی خودت تشخیص می دهی این آدم ها کجا رفتند.اما علاقه به بازیگری ، از دوران دبیرستان در من پیدا شد. دوره ابتدایی را در مدرسه ثروت بودم و بعد به هنرستان ثروت اصفهان رفتم تا در رشته فنی تحصیل کنم. همان جا با زنده یاد رضا ارحام صدر آشنا و متوجه شدیم هر دو علاقه مند به بازیگری هستیم.
یک روز با رضا ارحام صدر در چهارباغ قدم می زدیم که به یک آگهی برخوردیم. روی آن نوشته بود تئاتر فرهمند، هنرجو می پذیرد. با سرعت خودمان را رساندیدم و دیدیم مرحوم فرهمند با عده ای مشغول تمرین نمایش حاکم یک روزه هستند. یکی دو نفر از اعضا نمی توانستند نقش را حفظ کنند.
همان جا آقای فرهمند من و رضا را صدا کرد که هنر خود را نشان دهیم. رضا شد خلیفه و من هم نقش میرزابنویس را گرفتم. دیالوگ نداشتم اما باید به همه تعظیم می کردم. یادم هست حین اجرا برای تماشاچیان باید یک نفر با الاغش وارد صحنه می شد. من هم برای مرد و هم برای الاغش تعظیم کردم و سالن از خنده منفجر شد.
بعد از تئاتر فرهمند قرار بود اتللو را اجرا کنیم. فرهمند نقش اتللو را به من داد که پانزده روز آن را تمرین کردم و دست آخر خودش آن را گرفت و به من گفت یاگو را بازی کنم. من ناراحت شدم و بیرون آمدم. نمی دانم چرا آن کار را کرد. او استاد بود قابل احترام. برای همین هیچ وقت نپرسیدم چرا این کار را کرد. به هر حال با رضا به تئاتر المپ و از آنجا به تئاتر سپاهان رفتیم. این تئاتر سپاهان هم حکایت خودش را دارد.
ارحام صدر یک پسرعمو داشت به نام علی صدری که کامیونش را فروخت تا یک سالن تئاتر بسازد. من و رضا از ذوق و خوشحالی مان خیلی کمک کردیم تا سالن زودتر ساخته شود. آن سالن به تئاتر سپاهان مشهور شد. تئاتر فرهمند هم بیکار نماند و با انتخاب اسم تئاتر اصفهان با ما رقابت می کرد. یادم می آید در آن سال ها یک نمایش با عنوان جاده زرین سمرقند اجرا کردیم که با استقبال رو به رو شد و من در آن نقش حسن قناد را بازی می کردم.
بدین ترتیب با به شهرت رسیدن وحدت در ادامه،مسیر فعالیتها به تهران ختم شد. وحدت می گوید: یک روز معز دیوان فکری از تهران برای تماشای نمایش به اصفهان آمده بود که با دیدن جاده زرین سمرقند از من دعوت کرد این نمایش را در تهران هم اجرا کنم. نمایشی که در تهران آقایان سارنگ، تابش، مصدق، محتشم و بانو شهلا ریاحی هم در آن بازی می کردند. همان روزها آقای صدری هم سالن سپاهان را به حاج میرزا کازرونی فروخت و راهی تهران شد تا تئاتر فردوسی را ایجاد کند که همین هم شد.
در این زمان من آمده بودم سه ماه بمانم که شد شش ماه و بعد از آن هم با کمک دوستانم، من که کارمند اداره نان و غله وزارت دارایی اصفهان بودم انتقالی گرفته و برای همیشه به تهران آمدم.
اما فعالیتم در سینما با کارگردانی شروع شد. یک روز گفتند آقایی به نام نوربخش با من کار دارد. همدیگر را که دیدیم پیشنهاد کرد با تهیه کنندگی او فیلم وسوسه ازدواج را بسازم. قبول کردم و اتفاقا به خاطر آشنایی با دوربین و دکوپاژ فیلم خوبی شد.
بعد از آن ورودم به عرصه بازیگری با پیشنهاد سردار ساکر هندی بود که به همراه چند هندی دیگر در کار سینما بودند. خورشید می درخشد به عنوان بازیگر بعد از وسوسه ازدواج دومین کار من در سینما بود. یادش به خیر سردار ساکر با لهجه هندی و فارسی دست و پا شکسته دیالوگ ها را می گفت و من تنظیم می کردم.
پس از آن وحدت فیلمهای کمدی برای خانواده ها ساخت. او در این باره می گوید: سالی یک فیلم طنز برای خانواده ها می ساختیم. شعار ما همین بود. هدف من شاد کردن مردم بود. با زبان طنز به خانواده ها پیغام می دادیم که مواظب زندگی خود باشید.
در کنار این موضوع البته فیلمهای وحدت با کیفیت هم بودند. فیلم عروس فرنگی (۱۳۴۳) به کارگردانی و بازیگری او در جشنواره سینمایی ایران مقام اول را کسب کرد و در جشنواره آسیایی نیز به نخستین فیلم ایرانی برنده جایزه دلفین طلایی بدل شد.از این فیلم در سالهای اخیرهم به اشکال مختلف کپی برداری شد!
وحدت از بازیگران نسل قدیم بود که اخلاق خاص خود را داشتند. مثلا او بیشتر با کمدین های دیگر همکاری می کرد. این امر را برای خودش یک حسن می دانست،زیرا همکاری بر ارزش کارش می افزود،حال آنکه برخی از بازیگران همکاری با یکی دیگر را به ضرر خود دانسته و از مقایسه پرهیز داشتند.
پرکاری و البته انجام کارهای با کیفیت از دیگر ویژگی های وحدت بود .وحدت در بسیاری از اوقات کار تئاتر و سینما را باهم انجام می داد. از 8 صبح تا 6 عصر در جلوی دوربین حاضر می شد. از ساعت 6 عصر در تمرین نمایش و تا پاسی از شب هم در صحنه تئاتر هنر نمایی میکرد.
او به اصفهانی بودنش بسیار اهمیت میداد و خودش را وحدت اصفهانی نام داده است.وحدت که چهره ای مردمی بود،معمولا سری به عکاسی خادم در میدان فردوسی می زد. او می گوید :یک بار که از خیابان می گذشتم یکی با دیدن من گفت ما فکر کردیم شما مرده اید. گفتم مطمئن باش تا حلوای تو را نخورم نمی میرم.
گروه گزارش