به روایت:محمود جعفری دهقی
انجمن ایران شناسی بزرگداشت استادان نامداری چون زنده یاد استاد شاپور شهبازی را در شمار خویشکاری های خود می داند. همانطور که بزرگداشت استادان دیگری چون زنده یاد عبدالحسین زرین کوب را که این روزها سالگرد درگذشت ایشان بود. برای انجام این مهم، یاری استادان عالی قدر آقایان دکتر پورجوادی، دکتر زرین کوب و دکتر عبدی که امشب از سخنان آنها بهره مند خواهیم شد بسیار مغتنم بوده است. همچنین از همکاری بسیار ارزندۀ خانم رئیسی دانشجوی رشته ایرانشناسی دانشگاه تهران در اجرای این نشست و تنظیم امور فنی آن سپاسگزارم.
اما بنده با آثار استاد شاپور شهبازی نخستین بار هنگامی که در مؤسسه آسیایی دانشگاه شیراز در مقطع کارشناسی ارشد زبان های باستانی تحصیل می کردم آشنا شدم. من که به تازگی با شیراز و حال و هوای فرهنگی آن روبرو شده بودم یکباره مسحور جادوی بهارنارنج های نارنجستان قوام بودم که سراسر کلاس های درس ما را معطر می کرد و به درس حافظ استاد نورانی وصال و زبان شناسی استاد لطف الله یارمحمدی و مصاحبه با استاد جعفر مؤید شیرازی و دکتر محمود طاووسی لطفی دو چندان می داد. وقتی چنین حال و هوایی با دیدار کاخ های باشکوه تخت جمشید همراه می شد، ما را با خود به جهان اهورایی تاریخ ایران باستان می برد، جهان با شکوهی که آن را استاد علیرضا شاپور شهبازی به ما معرفی می کرد.
باز سازی تخت جمشید
نخستین بار استاد شهبازی ایوان های تخت جمشید را با آن ستون های آسمان سای و سرستون های حیرت انگیز برای ما باز سازی کرد و به ما نشان داد و ما با دیدن آن، خود را در تالار های رنگین و آراستۀ شاهان هخامنشی مجسم می کردیم. دریغا که استاد شهبازی به زودی رخت سفر بربست و راهی مغرب زمین شد و ما از دیدار او محروم شدیم.
او که تحصیلات خود را در شیراز و تهران و لندن و گوتینگن به فرجام رسانده بود تا پایان عمر کوتاهش دل در گرو پارسه و ایران محبوبش داشت و هیچگاه از پژوهش و کاوش در آثار تاریخی و فرهنگی ایران باز نایستاد. آخرین بار در سال 1373 شاید بود که استاد به شیراز آمدند و من از فرصت پیش آمده بهره بردم و ایشان را در منزل خواهرشان در خیابان عفیف آباد ملاقات کردم.
این بار استاد با کوله باری از دانش ایران شناسی و صد ها مقاله و آثار گرانقدری از تاریخ و فرهنگ ایران زمین به وطن آمده بودند. استاد شهبازی می گفت هرجای این جهان پهناور که باشم در ایران و اندیشه ایران به سر می برم.
اما آنچه را مایلم در این جا و به این مناسبت گرامی که شبی و یادی از استاد شهبازی است مطرح کنم این است که اگر آثار استاد را به درستی احصا کنیم می توان آنها را تحت سه عنوان طبقه بندی کرد:
الف. نخست آثار تاریخی که شامل بیشترین آثار استاد است نظیر: کتاب های کورش بزرگ (1349)، جهانداری داریوش بزرگ (1350)، یک شاهزادۀ هخامنشی (1350)، شرح مصور نقش رستم (1357)، شرح مصور تخت جمشید (2384))، تاریخ ساسانیان به روایت طبری، و تاریخ نگاری در ایران و منابع دورۀ ساسانی (1389)، و آثاری به زبان انگلیسی و آلمانی همچون:
The Irano-Lycian Monuments; Persepolis Illustrated; A History of Iranian Historiography; Old Persian Inscriptions of Persepolis; A Political History of the Sasanian Period…
و مقالات تاریخی ایشان نظیر: کورش بزرگ و کروزوس، لشکر کشی کورش جوان، نقش فر کیانی کورش بزرک، خویشاوندی یونانی و ایرانی، اسب در ایران باستان، و ورود پارسیان به تاریخ. همچنین بیش از یکصد و هشتاد مقاله که بخش عمدۀ آنها در بارۀ شخصیت ها و مسائل تاریخی ایران هخامنشی و ساسانی است. برخی از این مقالات در دانشنامه ایرانیکا به چاپ رسیده مانند:
اردشیر دوم، اردشیر سوم، اردشیر سکانشاه، اریائوس، آریارمنه، آریوبرزن، ارتش در ایران باستان، خاستگاه اشکانیان، عصر اشکانی، گاه شماری اشکانی در تاریخ سنتی، ارشامه، بهرام اول، بهرام دوم، بهرام چوبین، بسطام و بندوی، روابط ایران و بیزانس، نبرد کرهه، کاراسن، جامه: لباس در عصر ماد و هخامنشی، تاج گذاری در ایران باستان، کراسوس، تاج ها: از آغاز دوره اسلامی تا عصر قاجار، کورش یکم اهل انشان، درفش، رقص در ایران پیش از اسلام، داریوش کبیر، تبعید در دوران هخامنشی و تاریخ نگاری در ایران پیش از اسلام.
ب. دودیگر آثار فرهنگی و ایران شناسی: این آثار بر مباحث اجتماعی، دینی و هنری ایران باستان متمرکز شده و برخی از آنها عبارتند از: نقش فر کیانی، افسانه ازدواج با محارم، اسب و سوارکاری در ایران باستان، استودان، شهرهای پایتخت، گزارش های ایران شناسی: نمونه قبالۀ زناشویی، هفت (عد هفت)، هفت کشور، هفت سین، هاروت و ماروت، پرچم های ایران، گندیشاپور و باب همایون.
ج. سدیگر مطالعات شاهنامه پژوهی:
استاد شهبازی افزون بر مقالات متعدد دربارۀ شاهنامه، اثر مستقلی نیز درباب تحلیل زندگی ابوالقاسم فردوسی، حکیم توس دارند که با عنوان:
Ferdows: A Critical Biography, Centre for Near Eastern Studies, Harvard University, (1991).
در زمرۀ انتشارات هاروارد منتشر شده و اینجانب مدتی مشغول ترجمه آن به فارسی بودم. اما تراکم کارها موجب شد که آن را به اتمام نرساندم و شاید هم مصلحت کار چنین بود زیرا این اثر به دست خانم استاد هایده مشایخ ترجمه و منتشر شد.
البته که ایشان در این کار بر من ارجح اند. افزون بر این، استاد شهبازی مقالات و نوشته های دیگری نیز درباره شاهنامه تدوین کرده اند. برخی از آنها عبارتند از: خداینامه، ارنواز، هزاره فردوسی، آرامگاه فردوسی، گودرزیان، هنگ افراسیاب، هفتواد و …
دکتر شهبازی در پیشگفتار کتاب تحلیل زندگی ابوالقاسم فردوسی به دو نکته اساسی اشاره می کند. نخست اینکه هدف او از نگارش این اثر بررسی و تحلیل زندگی و افکار فردوسی است و برای هرگونه اظهار نظر و تجزیه و تحلیل در این باره باید از خود شاهنامه بهره برد و آن را اساس هرگونه داوری قرار داد واین نکته ای است که پیش از این ژول مول و تئودور نولدکه نیز بر آن تاکید کرده اند.
دودیگر آنکه سروده های حکیم توس همواره بر منابع مکتوب استوار بوده است. موضوع منابع شاهنامه البته نکته ای است که چندی موضوع تحقیق گروهی پژوهشگران نسبتا ناآگاه بود که گویی از چند و چون زندگی و اندیشه فردوسی و منابع شاهنامه و آثار مکتوب فارسی میانه در سده پنجم هجری خبری نداشتند وغالبا شاهنامه را برگرفته از منابع شفاهی قلمداد می کردند.
استاد شهبازی در تحلیل زندگی و آثار فردوسی بر آن بود که حکیم توس در جای جای شاهنامه و بنابر شرایط و اقتضای حال و فضای داستان ها، خود به احوال خود اشاره می کند. بنابراین، شاهنامه موثق ترین منبع در بارۀ خود شاعر است. اگرچه برخی وقایع احتمالا ساختگی نظیر سفر فردوسی به بغداد و هجونامه سلطان محمود غزنوی در طول تاریخ بنابر سلیقه و تمایلات دیگران بر این اثر افزوده شده است.
بهترین پژوهش شاهنامه
بنابر گزارش استاد شهبازی، بررسی آثاری که تاکنون دربارۀ شاهنامه حکیم توس منتشر شده نشان می دهد که بهترین و عالمانه ترین پژوهش ها در این باره از آن ژول مول و تئودور نولدکه است. آثار این دو ایران شناس نامدار بعدها پایه تحقیقات بسیار شد. اگرچه نقش استادانی چون محمود خان شیرانی از هند و تقی زاده و بهار و ذبیح الله صفا را نباید نادیده انگاشت.
استاد شهبازی زادروز احتمالی فردوسی را بر اساس شواهد و مستندات موجود سال 318 اعلام می کند. اگر چه اذعان می دارد که هیچ منبع موثقی راجع به تولد فردوسی در دست نیست. وی سپس با طرح شواهدی از خود شاهنامه و دیگر شاعران و ادیبان به بیان اوایل زندگی شاعر و دوران تربیت و دین فردوسی می پردازد.
در بخش دیگر از کتاب، استاد شهبازی انگیزه سرایش شاهنامه را جلوگیری از نابودی روایت ها و حماسه های پیشین ایرانیان و گم شدن آنها در دوره های پر آشوب بعدی می داند.
اگر چه به نظر من انگیزۀ شاعر نوعی مبارزۀ فرهنگی علیه حاکمان و متجاوزان عرب بود که با توسل به نژادپرستی به تحقیر ایرانیان می پرداختند. باری استاد ضمن اشاره به منابع اولیه شاعر، همچون خداینامه و شاهنامه ابومنصوری، پایان سرایش نسخه نخستین شاهنامه را به سال 384 هجری می داند.
استاد شهبازی همچنین، نگاهی نیز به اوضاع سیاسی عصر غزنوی و حوادث زندگی شاعر و فقر و تنهایی او بویژه در پایان عمر می کند. ایشان روابط فردوسی و سلطان محمود را با دقت مورد تحلیل قرار می دهد و هجونامه فردوسی برای سلطان محمود را ساختگی می داند.
با این همه رفتار نادرست سلطان محمود را با فردوسی انکار نمی کند. سرانجام به مراسم غم انگیز مرگ و خاکسپاری شاعر می پردازد.
استاد شهبازی در پایان اثر خود همانند پژوهشگران پیشین، شاهنامه را شامل سه دوره اساطیری، پهلوانی و تاریخی می داند. ایشان آرمان فردوسی را در سرودن شاهنامه جلب توجه ایرانیان به مبانی و ارزش های ملی دربرابر اندیشه های نژادپرستانه حاکمان عرب و حفظ و منظوم کردن حماسه ها و داستان های کهن ایران می داند. و سرانجام استاد شهبازی شاهنامه را عبارت از خاطرات جمعی ایرانیان می داند که از سده های گذشته در حافظه تاریخی آنها ثبت شده بود و حکیم توس آنها را استادانه به رشته نظم کسیده است.
در فرجام باید عرض کنم خانم دکتر شهبازی مؤسس بنیاد استاد شاپور شهبازی در احیاء آثار و اندیشه استاد شاپور شهبازی نقش چشمگیری داشته و دارند. امید است با همت ایشان و لطف دوستان و دوستداران استاد آثار ایشان در مجموعه کاملی گردآوری، ترجمه و منتشر شود.
گروه گزارش