این کتاب که با عنوان «درباره هیچ»،منتشر شده است ، به رغم عنوان فروتنانهاش، ۴۰۰ صفحه در مورد زندگی پربار یکی از کارگردانهای مولف معروف و پرکار سینمای آمریکا است. روایت کتاب، سرگرم کننده و بامزه همراه با طنزی تلخ است. وودی آلن با آن که تا کنون ۴ بار موفق به دریافت جایزه اسکار شده است، بارها در کتابش میگوید که «نه خود را فردی برتر به حساب میآورم و نه کارهایم را فوقالعاده توصیف میکنم.» او همیشه دوست داشته است که پای تلویزیون بنشیند و مسابقات فوتبال آمریکایی را نگاه کند. به گفته او، «بدون هیچ شرمی اعتراف میکنم که خواندن کتاب را[در کودکی] دوست نداشتم… چرا باید میداشتم؟ رادیو و سینما به مراتب جذابتر بود. »
او موسیقی جاز و کلاسیک را دوست دارد، به ابزارآلات الکترونیک، از جمله کامپیوتر، بیعلاقه است، و در جوانی از پرواز میترسید. چون، «ترسم نه از مردن در اثر سقوط، بلکه افتادن در میانه جنگلهای کوهستانی و گرسنگی کشیدن بود. شاید [دیگران] به خاطر نبود غذا تصمیم میگرفتند که من را بخورند. چون هم جوان بودم و هم گوشتم لطیفتر بود. »
دوران کودکی
این کارگردان ریزنقش ۸۴ ساله، در بروکلین نیویورک متولد شد. پدرش راننده تاکسی و مادرش حسابدار بود. او مادر خود را زنی جدی، مدّبر، وفادار و مذهبی، و پدرش را کسی توصیف میکند که «هیچ چیزی مخل آسایشش نبود… تو خیلی احمقی اگر چیزی ذهنت را بیازارد! »
آلن آشنایی با دنیای هنر را مدیون دخترعمویش ریتا میداند که شنبهها با او به سینما میرفت. در دوران مدرسه برای روزنامهها جوک مینوشت و پول خوبی درمیآورد. او سپس برای تحصیل در رشته سینما به دانشگاه نیویورک رفت، اما به خاطر غیبتهای طولانی از کلاس، اخراج شد. اما اهمیت زیادی به آن نداد. چون به گفته خودش، بعداً برای کمدینهای کلوپهای شبانه، برای برنامههای رادیویی و تلویزیونی، و برای اجراهای خودش در کلوپها نوشت و فیلم، تئاتر و اپرا کارگردانی کرد.
کتابش مملو از اشارات و ارجاعات گسترده به فیلمها، بازیگران، کارگردانان و تهیهکنندگانی است که با او کار کردهاند. اما در عین حال، اطلاعات تازهای در مورد فیلمهای مهمش، از جمله «آنیهال» و «منهتن»، به دست نمیدهد. نگاهش به بازیگران فیلمهایش مثبت، ولی خیلی محدود است و گاه جنبه تعارفی به خود میگیرد. اما احترامش به اینگمار برگمان، «در حد پرستش» است. او اعتراف میکند که چند دفعه از زیر بار دعوت این کارگردان بزرگ سوئدی در رفته است. خوب، «چه کسی حاضر است با یک هواپیمای کوچک به جزیرهای برود که در آنجا تنها گوسفند یافت میشود و چاشت عبارت از نان و ماست است؟»
او با این که معتقد است سینمای وودی آلن حرفی جدی برای فیلمسازان آینده ندارد، ولی موفقیت فیلمهای خود را مدیون فیلمنامههای خوب میداند. به گفته او، «نوشتن سختتر از کارگردانی است. یک کارگردان متوسط میتواند بر اساس یک فیلمنامه درست فیلم خوبی بسازد، اما برعکس آن، حتا یک کارگردان بزرگ هم قادر نیست که از یک سناریوی بد فیلمی خوب دربیاورد. »
وودی آلن میگوید که به درخشش فیلمهایش در جشنوارههای بینالمللی اهمیت زیادی نداده است. به گفته خودش، خبر تعلق چهار جایزه اسکار به فیلم «آنیهال» را در روزنامه نیویورک تایمز خوانده است. او «ایده اعطای جوایز برای کارهای هنری» را دوست ندارد. زیرا، «این جوایز نه به خاطر رقابت… بلکه برای پاسخ دادن به شوق هنرمندان و احتمالاً هم برای سرگرمی ساخته شدهاند. »
منتقدان را جدی نمی گیرد
رابطهاش با منتقدان و هواداران هم تعریف چندانی ندارد. او از رابطه عشق و نفرت میان چهرههای مشهور و پرطرفدار و هوادارانشان سخن به میان میآورد که «یک بار میخواهند از تو امضا بگیرند، و روزی دیگر حاضرند به تو شلیک کنند.» اشاره شوخیوار او به جان لنون، آوازخوان معروف گروه بیتلز است که به دست یکی از هواخواهان مشتاقش به قتل رسید.
وودی آلن منتقدان خود را نیز جدی نمیگیرد. به گفته او، «من چند دهه پیش، از خواندن نظرات دیگران در مورد خود دست کشیدم و هیچ علاقهای به ارزیابی و تحلیل دیگران از کارهایم ندارم. شاید این حرف متکبرانه به نظر آید، ولی برای من چنین نیست. »
او در بخشی از کتاب خود میگوید که بازیگران از بازی در فیلمهای او حذر میکنند و چند سالی است که برای ساخت فیلمهای خود به تهیه کنندگان اروپایی رجوع میکند. به همین خاطر، با همان لحن تلخ و کینتوزانه میگوید که کتابهایش را نوشته و فیلمهایش را ساخته است. او حالا ترجیح میدهد که «به جای زندگی در قلوب مردم، در آپارتمانش زندگی کند».
مشخصات کتاب:
وودی آلن/ در باره هیچ/انتشارات آرکد/۴۰۰ ص/۲۰۲۰.
گروه هنری