24 فروردین1322 گزارشی از یک محل بستری و درمان بیماران تیفوسی منتشر شد . در این گزارش آمده بود: در بدو ورود به بیمارستان در صحن و در میان باغچه یک دسته افراد ژنده پوش، ایستاده یا نشسته و یا خوابیده بودند .بعضی از فرط تب به هذیان افتاده و بی اختیار خود را به زمین می مالیدند و همانطور ساعت ها در میان شن ها که برای آنها به منزله اتاق انتظار بود،لمیده بودند. ورود یک نفر ناشناس دوربین به دست نظر کارکنان بیمارستان را جلب کرده یکی از آنها که پیشبند سفیدی بر تن کرده بود و پیدا بود سرگرم کار است پیش آمد .قبل از هر چیز علت اجتماع بیماران در حیاط آن هم با آن وضع را استفسار کرد دکترم . که از این سوال تعجب و حیرت مرا دریافته بود ، با خونسردی به طرف آنها اشاره کرد و گفت اینها مبتلایان تازه وارد هستند .چون نمیتوانیم آنها را بپذیریم همان طور که می بینید دراز کشیده اند . بعد هم بدون اینکه اجازه بدهدچیزی بگویم ،دکتر دست مرا گرفته از پلههای عمارت بالا برد. در داخل اتاق نسبتا بزرگ تختخواب های متعدد به موازات یکدیگر گذاشته شده بودند .بیماران نیمی در خواب و نیمی بیدار بودند. صدای خورخور خواب پیرمرد ریش سفیدی ،بچه دو ساله همجوارش رابیدار کرد. کودک ناله ای کرده چشمش را باز نمود .در این موقع صدای ضعیفی از تخت دیگری گفت این بچه از صبح تا به حال چیزی نخورده .معلوم شد این صدا از مادری است که با دو کودک خردسالش تیفوس گرفته اند. این مادر بیچاره در عین حال خودش در آتش تب می سوخت در اندیشه غذای فرزند بوذ. آقای دکتر شیخ با اشاره به کودک خردسال و مادر تب دار ش گفت من چطور میتوانم این ها را بیرون کنم .بیمار تازه وارد را هر قدر حالش رقت آور باشد بپذیرم.
با احتیاط قریب به ترسی به تقلید از دکتر خود را جمع کرده بدون تماس با تخت خوابها و حتی دیوار اتاق،از اتاقی به اتاق دیگر میرفتیم .
علاوه بر مراکز اجتماعی از قبیل نانواییها و اتوبوسها یک عامل مهم در مبتلا کردن مردم در مطرح است .برای انتقال بیماران مبتلا به تیفوس به بیمارستان ها و یا بردن آنها به نزد پزشکان وسیله ای جزدرشکه نیست. مدت سواری بیمار در درشکه برای انتقال شپش به درشکه و از آنجا به تن مسافر سالم بعدی ،کافی است .دولت باید برای حمل و نقل مبتلایان بیمارستان ها چاره ای بیندیشند و بر مردم است که از سوار شدن به درشکه های عمومی برای حفظ تندرستی خویش خود داری کنند .
رییس بیمارستان می گوید خوب کردن بیمارها بر عهده ما ولی مهمتر از دوا مسئله پوشاک و مسکن آنهاست .زیرا لباس های کثیف وپاره این قبیل بیمارها را که یگانه باعث بیمار شدن آنهاست، هنگام ورود به مریض خانه میسوزانیم .اکنون که خوب شده آیا می توان لخت و عور بیرون کنیم و اگر نکنیم با بیماران تازه وارد که در حیاط بیمارستان انتظار خالی شدن تخت را دارند چه کنیم .دکتر حق داشت راست می گفت. لباس اینها را کی باید بدهد؟ اینجا وظیفه انجمن های خیریه و اشخاص نیکوکاری که هر روز به نوعی از بینوایان در بیرون دستگیری میکنند ،تغییر لباس و مخصوصاً مسکن گرم برای مبتلایان ای که خوب شدهاند از مسئله معالجه مهمتر است.
گروه تاریخ