براساس روایت شاهنامه، جشن سده را هوشنگ، دومین شاه پیشدادی، نوادهٔ کیومرث، بنا نهاد. روزی هوشنگ بههمراه سواران خود به کوه رفته بود که ناگاه ماری بزرگ و سیاه و تیزرو از دور نمایان شد. هوشنگ بیدرنگ نام خداوند را بر زبان آورد و سنگی بزرگ بهسوی مار پرتاب کرد. آن سنگ به سنگی دیگر خورد و از برخورد آنها آتش پدید آمد. او آتش را، که تا آن زمان برای بشر ناشناخته بود، هدیه و جلوهای از خداوند دانست و دستور داد تا همگان آتش را پاس دارند. به این منظور، جشنی بزرگ و باشکوه برپا شد و نام آن جشن را، که به شکرانهٔ پیداییِ آتش بود، «سَده» نهادند.
جشن سَده در میان چلّهی بزرگ و چلّهی کوچک قرار دارد. چلّهبزرگ به ۴۰روز آغاز زمستان از شبِ چلّه (یلدا) تا دهم بهمنماه میگویند. چلّه کوچک نیز به بیست روز میان دهم تا پایان بهمنماه.
اگر از مادربزرگها و پدربزرگها و یا حتی پدر و مادر خود بپرسیم، با دقت یادآور ایام چلهی بزرگ و کوچک میشوند، اما جالب آن است که نامِ سَده را فراموش کردهاند.
این در حالی است که سردترین ایام سال یا چارچار که به ۴روز قبل و ۴روز پس از جشنِ سَده (۶متا۱۴م بهمن) گفته میشده، هنوز در ذهن ایرانیان کهنسال باقیمانده است.
پس جشنِ سَده یا همان جشنِ کشفِ آتش بهدستِ هوشنگِ پیشدادی، جشنی میان چلهی بزرگ و کوچک است.
از دیدگاهی دیگر چون «جشن سده» در دهم بهمن برگزار میشود ،برخی بر این باورند که چون پنجاه روز و پنجاه شب مانده به نوروز این جشن برگزار میشود، نامِ آن سده است.
لفظ «سده» بهمعنای یکصد سال نیز همین نوشتار را دارد که صورت درست این نوشتار هم بهلحاظ تاریخی و هم براساس رسمالخط همین است. آنچه در این میان نوشتارش متفاوت است، لفظ «صد» است که نوشتار آن در روند خط فارسی دگرگون شدهاست و بهلحاظ تاریخی صورت اصیلِ عدد صد نیز «سد» است.
گروه تاریخ