بررسی تارخچه نقاشان قرن 13 ایران و آگاهی از تلاشهای آنان در نگهداری این هنر ارزشمند یکی از دستاوردهای مراسم بزرگداشت رسام ارژنگی در آذر ماه سال 98 بود. در این نشست آیدین آغداشلو به واسطه معرفی فعالیتهای رسام ارژنگی به بررسی پیشینه نقاشان معاصر و ویژگی های آثار هنری این دوره پرداخت.
آغداشلو در سخنرانی خود عنوان کرد :باعث افتخار من است که درباره هنرمند معتبر و دوست داشتنی مثل ارژنگی چند کلمه ای صحبت کنم. رسام ارژنگی و دیگرانی مثل او از دوران کودکی در رویای من دست نیافتنی بودند. فکرمیکردم که این ها چه جوری کار میکردند. هیچ وقت خودم را در این جایگاه تصور نمی کردم که روزی بتوانم چند کلمه راجع به آنها صحبت کنم و در مرجع و مسند داوری در مورد آنها قرار بگیرم. اما در چند دهه گذشته کسانی پیدا شدند که درباره نقاشی دوران قدیم تحقیق کنند.یعنی دوران هنرمندانی که از زمان مشروطیت به بعد، یعنی آغاز دوره مدرنیزم ایران کار کرده بودند و در غبار فراموشی فرو رفته بودند. تحقیقاتی در این خصوص انجام شده و کارهایی هم کرده اند. اما این کار مهمی است و باید بیشتر فعالیت کرد.
برای این که این دوره در تاریکی قرار دارد. نه آنقدر دور است که یک جور اشتیاق را به وجود بیاورد برای تحقیق. نه آنقدر نزدیک است که که مسئله روز باشد. دوره میانه بسیار مبهمی قرار گرفته است .بهر حال کسانی باید این کار را انجام دهند. اما هر کسی فکر میکند که فرد دیگری باید این کار را بکند .من خودم ازکسانی هستم که درباره این دوره کمتر کار کرده ام . در مورد کمال الملک چند مقاله ای نوشته ام ولی کافی نیست. رسام ارژنگی و برادر بزرگوارش میر مصور و نسلی از نقاشان که کم هم نیستند ،تعدادشان اتفاقاً زیاد است . بیشتر آنها نیز آذربایجانی هستند.اینها در دوره ای شروع به کار می کنند که کار خود اینها را از دورا نشان ،نمی توان تفکیک کرد .این ها زاده دورانشان بودند. وقتی نمونه هایی از کار رسام را نگاه می کنیم میبینیم که مملو از کارهای گوناگون است. همه جور نقاشی در آن وجود دارد.نقاشی تک چهره ، نقاشی خیالی ،نقاشی حماسی ،همه چیز. انگار به درستی اینها فکر میکردند که چقدر کار انجام نشده پیش رویشان قرار دارد؟ چقدر باید کار کنند و نسبت به این ها چقدر بدهکارند. همه اینها در یک دوره ای جمع میشوند، شروع میکنند به کار کردن. باعمد یا غیر عمد آرزوهای دوران خودشان را امتداد می دهند. خود را موظف میدانند که باید تصاویری از گذشته باستانی تهیه کنند.
در نقاشی اینها چقدر صحنه های حماسی زیاد بود. قصه بود .شاید اگر از خودشان می پرسیدید، نمیدانستند برای چه اینکار را میکنند. یا نقاشی هایی که به آدمهای خیلی عادی توجه داشت .مثلاً در یک تابلوی ،پیرمردی ژنده پوش نشان داده میشود که دریک دشت در فاصله یک دیوارخوابیده است. در مورد نقاشی آدم های عادی، خیلی از نقاشان این دوره علاقه نشان می دهند. اینها هم دوران خودشان و هم آرزوهایشان را منعکس میکنند .در اغلب این نقاشی ها آرزوها را می توان پیدا کرد .مثل نقاشی های ارژنگی. اینها تمام دورههای فخر گذشته را نقاشی می کنند. دغدغه های نقاشان این دوره بازسازی آن دوران است. آن دوران را حمل میکنند ، تصویر میکنند وآن دوران را معنادار می کنند. آن دوران را چون متعلق به خودشان میدانند ،سفارش نمی پذیرند. اگر نقاشی هم سفارش می گرفت مثلاً برای نقاشی کاخ سعد آباد ازحماسه های فردوسی نقاشی و تصویر می ساختند که در راستای زمان خودشان بوده است.
مطرح شد که کمال الملک ممکن است یک مجسمه از فردوسی ساخته باشد. او اصلاً مجسمه ساز نبود و اصلاً دغدغه گذشته ایران را نداشت. کمال الملک نقاش مستقیم عصر ناصری بود .او فقط دغدغه های عصر ناصری را داشت. هیچ نقاشی حماسی از او نمی بینید. اما ارژنگی اگر چه نقاش است ،اما دغد غه ای دیگر هم دارد.شاید تنها نقاش عصر خودش است که به نقاشی های مکتب زند و قاجارتوجه داشته است. نقاشی های سبک دوره فتحعلی شاه را کشیده است . رسام ارژنگی در جایی ممتاز می شود که از اولین دغدغه های نقاشان یکصد سال گذشته است ،یعنی حمایت و تقویت هنر ایرانی .ارژنگی ازآنهایی است که به هویت هنر ایران توجه می کنند و به دنبال آن هستند. البته این هویت را همیشه دنبال نمیکند ،مرتبا دنبال نمیکند. ولی دغدغه اش را دارد.
او به ترسیم نقاشی های زند و قاجار با تغییرات زیادی دست می زند .به تعبیر دوران جوانی ما آنها را ارژنگی میکند. یعنی تغییراتی است که فقط در کارهای رسام ارژنگی دیده میشود. تعداد زیادی از کارهای رسام ارژنگی را دیده ام و می دانم که او این دغدغه ها را فراوان داشته است.او به این موضوع توجه داشت و آن را دنبال می کرد. رسام ارژنگی هنرمند چند کاره بود.هم گرافیست بود هم نقاش واقع گرا بود. نقاشی آکادمیک بود. نقاشی کامل و همه جانبه بود .این تنوع واستفاده از تکنیک های مختلف را درآثار هم نسلانش کمتر دیده ایم. حال پس از گذشت زمان نسبت ما با کار رسام ارژنگی چیست؟ نسبت ما با نقاشان آن دوره چیست؟ چه نظری در مورد آنهاداریم؟
همه این نقاشان احساساتی هستند. احساسات واضح زیادی در آنها دیده می شود. آیا اینها نقاشان مهم تاریخ هستند؟ بلکه هم هستند .پس جایگاه کمال الملک چیست ؟همیشه گفته اند نقاشی های کمال الملک در موزه لوور پاریس است. در حالی که کمال الملک یک نقاش خیلی ساده اورینتال است. در مجموع ارزیابی های انحام گرفته ازجایگاه کمال الملک در هنر قرن نوزدهم ،اغلب افسانه است. برای خودمان ساختیم ومی سازیم .در هر حال باید به این نکته توجه کنیم که آنها خودشان را چه فرض می کردند ؟
خاطرات رسام ارژنگی را خوانده ام خیلی ساده است. وقتی اینها را می خوانیم ، حتی اگر نقاشی هایش را ندیده باشیم ، متوجه می شویم که نقاشان جوانی هستند که مفتخرند به تبارشان. مثل برادران ارژنگی که خودشان را برتر می شناسند. آنها جستجو می کنند، فکر می کنند و برای ادامه فعالیتهایشان به روسیه می روند .رسام نقاش روسی را خیلی مهم می شمارد. این نگاه خیلی خاص و جالب توجهی است و با غرور زیادی به ایران می آیند وبه مکتب کمال الملک نیز خیلی ارادت نداشتند.نه پتگر و نه رسام خیلی از کمال الملک خوششان نمی آمد.اکراه داشتند. اینها که ازغرب ایران می آیند برایشان کمال الملک و جایگاه نقاشی اش الیت و درباری است. بنا بر این اینها پایگاهی دایرکرده ، هنرکده میگذارند .اما اتفاقی که میخواهند، نمیافتد. زندگی همه رسام ها تراژیک است.با هدفهای بالا آغاز میکنند .ولی زندگی اغلبشان بسیار غم انگیز به پایان می رسد .
دو برادر ارژنگی پایان زندگی شان آنچنان که باید نیست. به همین دلیل است که رسام خیلی غم زده است، خیلی اندوهگین است .مربوط به غرق شدن فرهاد ،فرزند جوانمرگش نمیشود .که به آن هم مربوط میشود. اما میبیند که او در معرض ناسپاسی قرار گرفته، ناشناخته مانده و بی قدر مانده .ولی شاید اگر میدانست در دورانی زندگی می کرده که این امر یک امر بدیهی است . این امری است که خیلی از هنرمندان دوران شا ن گرفتار آن بوده اند، شاید کمی آرام تر و با اندوه کمتر مواجه می شد. رسام دوست نیما یوشیج بود. نقاشی های قشنگی از او کشیده است خیلی دلم می خواست در مورد رسام ارژنگی تحقیقات خیلی عالی و دقیقی صورت بگیرد چون ارزشش را دارد.
او روش جدیدی در نقاشی شروع کرد. همین تلفیق هنرنقاشی ایرانی و غربی. کمال الملک چنین داعیه ای نداشت. از همان ابتدا نقاش غربی بود و باقی ماند.اما تلفیق هنر نقاشی غربی و ایرانی که رسام آغازگر آن بود، بعد از آن خیلی مورد استفاده قرار گرفت. راه هگشای این کاررسام ارژنگی بود.من افتخار شاگردی شاگرد با واسطه او را با خود حمل می کنم. من شاگرد بیوک احمدی بودم. او هم از هر نظر تحت تاثیر ارژنگی بود.من از همه راهگشا ها و از کسانی که بزرگ بودند تقدیر میکنم . وظیفه ما است که ازافرادی مثل ارژنگی که راهگشا بودند،قدر دانی کنیم.
گروه گزارش