از رباط تا بغداد همه می توانند یک روزنامه را بخوانند چون کشورهای عرب، زبان نوشتاری مشترکی (عربی ادبی یا فوشه) دارند که در ورای محدوده سرزمینی سیاسی است. بنابراین، مخاطبان رسانه های عرب زبان – اعم از روزنامه، رادیو یا شبکه های تلویزیونی-، تابع مرزهای دولت- ملتی نیستند. بنابراین ، توسعه مطبوعات در این منطقه از دنیا امری غیرعادی به نظر می رسد. درواقع، از گابریل تارد جامعه شناس فرانسوی تا بندیکت آندرسون، تاریخ دان ایرلندی، عده زیادی از روشنفکران تأئید کرده اند که منشأ ایجاد رسانه های نوشتاری احساسات ملی بوده است . به نظر آنها روزنامه، توده ای از خوانندگان متحد شده به وسیله زبان و حال و هوای روزمره را به وجود می آورد، که می توانند تصور این را داشته باشند که همه در ساعت های مشابه مقالات واحدی را در هنگام صرف قهوه صبحگاهی خود مطالعه می کنند. روزنامه پایه گذار «جامعه تخیلی» ملت است.

اما نشریه ای که از اقیانوس اتلانتیک تا خلیج فارس نشر و توزیع می شود، چگونه می تواند پایه گذار یک ملت باشد ؟ هواداران و مخالفان دنیای عرب متحد، غالبا فکر کرده اند که از مطبوعات می توان به عنوان ابزاری برای ایجاد احساسات ملی استفاده کرد. از یک سو، کسانی که فکر می کردند که می باید عرب ها را در یک حکومت متحد کرد، زیرا زبانی واحد دارند، خواهان داشتن مطبوعاتی به زبان عربی بودند، و از سوی دیگر، برخی توصیه می کردند که انتشار مطبوعات به زبان عربی (فوشه) متوقف شود تا به زبان های بومی امکان داده شود که توده مردمی واقعا ملی با مطبوعاتی با گویش های مصری، مراکشی یا سوری به وجود آورند. در واقع، نظر این منتقدان برمبنای همان فرضیه ای است که وضعیت مطبوعات در دنیای عرب را غیرعادی می داند و می گوید باید تناسبی بین زبان، رسانه، حکومت و ملت به وجود آید.

هر ناظری که تاریخ مطبوعات عرب را بررسی کند، در تشخیص تمایز بین مفاهیم «ملی» و «بین المللی» دچار زحمت می شود. تاریخ دان ها غالبا می گویند که نخستین روزنامه به زبان عربی «الوقایع المصریه» (رویدادهای مصر) در سال ١٨٢٨ در قاهره پایه گذاری شد. اما، اطلاق لفظ «روزنامه» برای آن قدری شتاب زده بود، زیرا این نشریه بیشتر یک جزوه اداری بود که در چندصد نسخه برای کارمندان مصری چاپ می شد. روزنامه ای رسمی، که گهگاه خبرهای عمومی نیز به آن افزوده می شد. کمی بعد، مقامات عثمانی نشریه مشابهی به نام «روزشمار وقایع»، ابتدا به زبان ترکی عثمانی و سپس چند زبان دیگر از جمله عربی منتشر کردند. در قاهره مانند استانبول، حاکمانی که در آن زمان قصد انجام اصلاحات در کشور خود را داشتند، می خواستند در عرضه اطلاعات تمرکز ایجاد کنند. در آن آغاز قرن نوزدهم، از مطبوعات برای گسترش کنترل حکومت، در چشم اندازی برای مدرن سازی اقتدارگرا، استفاده می شد. قدرت حاکم به هیچ وجه درصدد برقراری آزادی اطلاعات یا ایجاد افکار عمومی نبود، بلکه قصد داشت به صورت یک جانبه فعالیت ها و ایده های خود را بازگو کند.

از شام تا مغرب عربی

به علاوه، مطبوعات به وجود آمده چندان ربطی با ابراز احساسات ملی یا پان عرب نداشت. نخستین روزنامه ها غالبا توسط دولت های استعماری ای پایه گذاری شد که همان تجربه های همکاران مصری و عثمانی خود را بازتولید و از مطبوعات به عنوان ابزاری برای ایجاد ارتباط با مردم استفاده می کردند. از محمد علی در قاهره، محمود دوم در عثمانی تا لویی فیلیپ در پاریس، هیچ یک از این سلاطین خودش به زبان عربی نمی نوشت. بنابراین، هدف آنها مخاطب قراردادن اتباع عرب زبان خودشان بود. پس از تصرف الجزیره در ژوئیه ١٨٣٠، دولت فرانسه بارها کوشید نشریه ای برای عرب زبان ها منتشر کند. پس از کوششی کوتاه مدت در سال ١٨٣٢ با انتشار «مونیتور الجزایر»، که چند نوبت به زبان عربی منتشر شد، در سپتامبر ١٨۴٧ بود که در الجزیره نشریه «المباشر» (اطلاعات) یا «لو مباشر» به زبان فرانسوی منتشر شد. این نشریه که به ویژه برای کارکنان مسلمان فرستاده می شد، دوهفته نامه ای بود که مدیریت آن را اسماعیل «توماس» اوربان به عهده داشت که دو رگه ای گویانی- عرب و سرشار از ایده های سن سیمونی بود. او پس از اقامت های متعدد در قاهره، در سال ١٨٣۵ به اسلام گرویده بود. این نشریه در نخستین شماره خود اعلام کرد که قصد دارد الجزایری ها را به شاه، لویی فیلیپ، نزدیک کند: «شما می دانید که پادشاهان ملت های مسیحی، هر روز با مردم خود از طریق نوشته هایی که تصمیم های دولت و امور گوناگون را اعلام می کند در تماسند. سلطان استانبول و خدیو مصر هم از این شیوه پیروی کرده اند و مردمشان خوشنود هستند». شارلز- روبرت آگرون، تاریخ دان می نویسد که این نشریه به زودی دست به انتشار «مقالاتی برای به ابتذال کشیدن فرهنگ عمومی زد. این مقالات تا مدتی طولانی توسط کارکنان فرانسوی نوشته و به عربی ترجمه می شد ». بعدها و تا هنگام توقف انتشار آن در سال ١٩٢٨، این نشریه روزنامه نگاران مسلمان را نیز به خدمت گرفت. به این ترتیب، «مباشر» به صورت «نخستین مکتب روزنامه نگاری الجزایر مسلمان» درآمد.

این روزنامه ها از همان آغاز فراتر از مرزهای خود نیز توزیع می شد. نخستین روزنامه منتشر شده در تونس در سال ١٨۶٠، «الرائد التونسی» (پیشرو تونسی) نام داشت. با آن که یکی از هدف های نخستین آن مشارکت در اجرایی شدن قانون جدید حقوق کیفری و حقوق سنتی، از طریق دادگاه های تونس بود، در صفحه اول نخستین شماره آن نوشته شده بود که می توان آن را نه فقط در شهرهای اصلی کشور (تونس، کایروان، اسفکس، سوس، بیزرت)، بلکه در الجزیره، تریپولی، اسکندریه و بیروت هم مشترک شد. بنابراین گستره خوانندگان آن در سطح مدیترانه عرب زبان از مشرق تا مغرب بود و مخاطبانش مردانی بودند که روزنامه را به محض تخلیه آن از کشتی در بندر به دست آورده و می خواندند. در الجزیره، از سال های دهه ١٨٧٠، نشریات مصری در یک کتابخانه در خیابان لیر در کازبای پائین فروخته می شد.

image 147 - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

محتوای این روزنامه ها نیز هیچ ربطی به مسایل ملی نداشت. تلگراف برقی و بنگاه های مطبوعاتی که تازه به وجود آمده بودند، در ایجاد اطلاعاتی یک شکل، در بیروت، رم یا بوئنوس آیرس، نقش داشتند. با توسعه نخستین کابل های زیردریایی در مدیترانه در سال های دهه ١٨۶٠ و تأسیس نخستین دفاتر بنگاه های هواس یا رویترز در اسکندریه یا تونس، نقش تحریریه ها تا حدی زیاد ترجمه بخشنامه های تلگرافی اروپایی بود. نشریات مختلف از این مقالات رونویسی می کردند که گاه نیز بدوون ذکر منبع بود، درحالی که در آن زمان حقوق مولف تا حدودی رواج داشت.

این روزنامه ها نیاز به نویسندگان و تحریریه هایی داشتند که چندان در بند مرزهای ملی نبودند. غالبا از مارونیت های لبنانی آموزش دیده در دوره های مذهبی به زبان عربی ادبی، زبان های اروپایی و نحوه کار مطبوعات نوشتاری دعوت به کار می شد. فارس شیدیاک، نویسنده و روزنامه نگار متولد ١٨٠۴ در لبنان کوهستانی، در سال های دهه ١٨٣٠ روزنامه رسمی مصر را اداره می کرد، سپس به اروپا سفر کرد، در فرانسه سوسیالیست شد و سپس همان نوع نشریه را در سال ١٨۶٠ در شهر تونس پایه گذاری نمود. او در سال ١٨۶١ به دعوت سلطان عبدالحمید اول در استانبول مستقر شد و نشریه «الجواعب» (مدور) را منتشر کرد که هفته نامه ای فرهنگی و ادبی بود که با مساعدت مالی دولت عثمانی و برپایه شیوه الهام گرفته شده از روزنامه های بزرگ اروپایی آن زمان بود.

از سال های دهه ١٨۶٠، اخوت لبنانی یا سوری مهاجر چندین روزنامه مهم در دنیای عرب ایجاد کرد. محل انتشار این روزنامه ها برحسب الزامات سیاسی متغیر بود. در سال ١٨٧۵، برادران تکلا روزنامه «الاهرام» را در مصر پایه گذاری کردند که مقالات بسیاری از متفکران «نهضه»(نوزایی)، از جمله جمال الدین افغانی [اسدآبادی] و محمد عبده را منتشر می کردند. این نشریه تا امروز به عنوان یک مرجع در سراسر دنیای عرب باقی مانده است. حتی در مراکش، با آن که از لبنان بسیار دور بود، نخستین روزنامه خصوصی به زبان عربی به نام «لسان المغرب» (زبان مراکش) در سال ١٩٠٧ در طنجه توسط دو برادر لبنانی، فرج الله و آرتور نمور، انتشار یافت. این نشریه به صورت سخنگوی غیر رسمی سلطنت مراکش درآمد و سپس سخنگوی نخبگان ملی گرای سرزمینی شد که مورد طمع استعمارگران فرانسوی و اسپانیایی بود. مهاجرت به آمریکا موجب شد که در آن زمان برخی از مراکز اصلی مطبوعات عرب زبان در سائوپولو و فیلادلفیا نیز مستقر شوند. در سال ١٩١۴، چهارده نشریه عربی در برزیل ونیویورک تعلق به روزنامه «کواکب آمریکا» (ستاره های آمریکا) داشت. این تعداد بسیار بیش از شمار نشریات عرب زبان مکه، شهر مقدس اسلام، یا فاس مرکز بزرگ دانشگاهی مراکش از قرن دهم بود.

با این حال، گردش اطلاعات آزاد نبود. در بیشتر کشورهای عرب، یک روزنامه خارجی برای حکومت مشکل حاکمیتی ایجاد می کرد، زیرا در محلی دور از کنترل منتشر می شد که می توانست افکاری اغتشاش گرانه نشر دهد. بنابراین، حکومت های منطقه غالبا می کوشیدند روزنامه های عربی چاپ شده در خارج را ممنوع کنند. آنها این کار را گاه از راه سانسور و تحت نظر گرفتن خوانندگان انجام می دادند. به عنوان نمونه، در سال ١٨٩٧، دولت فرانسه در الجزایر نشریه مصری «الموید» (هوادار) که کارزاری زیانبار علیه استعمار غربی در مصر و بقیه دنیای عرب به راه انداخته بود را ممنوع کرد. اما انجام کنترل کارآمد برای مقامات استعماری دشوار بود، زیرا روزنامه ها گاه در بسته بندی محصولات دیگر فرستاده می شد تا به آسانی از گمرک عبور کند. این یک قاچاق واقعی روزنامه بود که در مرز بین الجزایر ملحق شده به فرانسه و تونس تحت سرپرستی آن انجام می شد که در تونس سانسور شدت عمل کمتری داشت.

پس از آن، بسیاری از دولت ها بیشتر به دادن کمک مالی به روزنامه های متنفذ فرامرزی روآوردند. در آخرین سال های قرن نوزدهم، کنسولگری های انگلستان و فرانسه در مصر دست به جنگی پنهانی از طریق روزنامه های «الاهرام» – هوادار فرانسه- و «المقطم» (به نام ارتفاعاتی در جنوب شرقی قاهره) – که نزدیک به انگلستان بود- زدند. حتی نشریه هایی که به ظاهر مستقل بودند هم غالبا توسط دولت های محلی یا خارجی حمایت می شدند.

جوشش روشنفکری

بسیاری از روزنامه های تبلیغاتی هم با هدف تحقق بخشیدن به خواست های یک پایتخت خارجی ایجاد شدند. «که دورسه» [مقر وزارت امور خارجه فرانسه] از بسیاری از روزنامه های عرب زبان حمایت مالی می کرد و درعین حال از نفوذ نشریات مورد حمایت قدرت های خارجی شکایت می نمود. ازجمله پیشگامان روزنامه نگاری عرب، روزنامه ای بود که در سال ١٨٨٠ در کالیاری ساردن منتشر شد. دولت ایتالیا و محافل بازرگانی ساردن چشم طمع به تونس همسایه دوخته و خواهان این بودند که آن را تحت استعمار خویش درآورند. این امر موجب بروز تنش هایی با دولت فرانسه شد که دغدغه امنیت الجزایر را داشت. جیووانی دو فرانچسکو، ناشر نشریه «آینده ساردن» برای اِعمال نفوذ در مردم عرب زبان تونس و جلوگیری از این که فرانسه کنترل آن را در دست گیرد، یوسف باخوس، شاعر لبنانی را برای انتشار یک روزنامه عرب زبان به نام «المستقل» استخدام کرد. این اقدام تبلیغاتی با موفقیت همراه نشد زیرا فرانسه در ماه مه ١٨٨١ در تونس مستقر شد. نقش زیانبار این نشریه نزدیک به ایتالیا در مطبوعات فرانسوی افشاء شد. پس از آن باخوس به پاریس رفت و در آنجا در نشریه «البصیر» (با درایت)، که نشریه ای برای اِعمال نفوذ درمیان عرب های باسواد و جلب آنها به سوی فرانسه بود به کار پرداخت. نقش عوض کردنی که در آن زمان روزنامه فیگارو با خشنودی درباره اش نوشت که «البصیر»، «درست خلاف چیزی را می گوید که روزنامه منفور “المستقل” می گفت ».

image 148 - پایگاه اطلاع رسانی آژنگ

عرب ها چه واکنشی نشان می دادند ؟ مردم به نشریاتی که آشکارا به تبلیغات می پرداختند پشت می کردند. وجود آنها زودگذر بود زیرا خوانندگان چندانی نمی یافتند: آنها کسل کننده، گاه با ترجمه هایی بد از زبان های اروپایی بودند و شیوه مبالغه گری شان به مذاق خوانندگان بافرهنگ و فرهیخته ای که در جستجوی تنوع بودند خوش نمی آمد. خوانندگان عرب خواهان پاورقی ها و تصاویر بودند. برای جلب و جذب آنها می باید محتوایی جذاب و اصیل عرضه می شد. در زمینه ای از جوشش روشنفکری در بسیاری از بخش های دنیای عرب (مصر، لبنان و تونس)، خوانندگان همچنین درپی کلام آزاد و غیروابسته ای بودند که بیشتر انتشارات دولتی توان تولید آن را نداشتند.

این امر محدود کننده کوشش های دولتی بود. در مجموعه وسیعی از کافه هایی که از فاس تا بصره وجود دارد، آخرین خبرها تجزیه و تحلیل می شود، نشریات مورد بررسی قرارمی گیرند و سعی می شود حدس زده شود پشت پرده چه کسی قرار دارد. مردم از پذیرش اطلاعاتی که به خوردشان داده می شود سرباز می زنند و به سرعت آماده اند که در جستجوی خبرهای موثق به جایی دیگر سر بزنند.

نویسنده ARTHUR ASSERAF

تاریخ دان و استاد کنفرانس در دانشگاه کمبریج. همچنین نویسنده: «اخبار فوری در الجزایر مستعمراتی»، انتشارات دانشگاه آکسفورد، ٢٠١٩.

گروه رسانه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *